بی بی چک مثبت
ستاره ی درخشان زندگی من خیلی وقت بود در مورد اینکه دیگه وقت اومدنت شده با باباجون صحبت میکردم و بابا جون ازم خواسته بود تا ماه مبارک رمضان صبر کنیم ماه مبارک رمضان رسید و این ماه مبارک فرصت خوبی بود تا با پاک شدن روح و جسممون تو رو از خدا بخوایم دعای سحر و افطارم شده بودی حتی داداش ایلیا هم یاد گرفته بود و دستاش رو بلند میکرد و میگفت خدایا بهمون یه نی نی بده! بیست و ششمین روز از ماه مبارک رمضان و بیست و دومین روز از تیر ماه نودو چهار اون روز خونه ی مامانی شون بودیم از باباجون خواسته بودم بی بی چک بگیره اما باباجون میگفت خیلی زوده!!! نزدیک ظهر باباجون از اداره زنگ زد و گفت واسه روز بعدش با همکاراش قرار گذاش...